خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

شاید با نوشتن آروم بشم ........

نمی دونم شاید با نوشتن آروم بشم 

 

امشب یه حس و حال عجیبی دارم  مث این که قلبم سر جاش نیست  

 

عصری رفتم پیش دکتر   

 

اونقدر روی بینی ام فشار داد که داشتم ضعف می کردم به حدی که هم یقه اش رو گرفتم 

 

و هم دستشو! 

 

ولی بعدش کلی خندم گرفت این هم بگم که کلی خجالت کشیدم  

 

خب حق داشتم دیگه واسه چی اونجوری نگام می کنید؟! نمی دونید چه دردی داشت...

 

 آخه می خواست استخوانش رو جا بندازه

 

 بعدش با یه قلب از جا بدر! اومدم خونه   

 

هنوز سر جا نیومده بودم دوباره با یه زنگ تلفن دوباره شوکه شدم 

 

برادر دوستم بهتر بگم پسر همسایه ی خونه  قدیممون سر یه تصادف....... 

 

الان دو روز می گذره و حالا ما خبر دار میشیم 

 

اصلا نمی فهمم باید چیکار بکنم به دوستم زنگ بزنم ؟!چی بگم؟! چطوری برم خونشون؟؟؟ 

 

چند وقتیه از دوست وبلاگیمونم که خبری نیست 

 

فک کنم ازدواج کرده رفته دنبال خوشبختیهاش 

 

من امیدوارم اینطور باشه و براش آرزوی خوشبختی می کنم......  

 

دوست دنیای واقعیم هم که تازه ازدواج کرده نیست اون هم یه جورایی دنبال خوشبختیشه 

 

خیلی به حضورش احتیاج دارم واقعا باید باهاش حرف بزنم  و حرفاشو بشنوم آخه   

 

تقریبا مث همیم آخه از اینکه یقه دکتر رو گرفتم ناجور خجالت می کشم وایییییییی 

 

یه خورده آروم شدم اما هنوز قلبم سر جاش نیومده  

  

..................

گفتی که کمی فکر خودم باشم........

گفتی که مرادوست نداری گله‌ای نیست

 

بین من وعشق تو ولی فاصله‌ای نیست

 

گفتم که کمی صبرکن وگوش به من کن

 

گفتی که نه،باید بروم حوصله‌ای نیست

 

 پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

 

 تو رفتی و دیگر اثر از چلچله‌ای نیست

 

 *گفتی که کمی فکر خودم باشم* وآن وقت

 

جزعشق تودرخاطرمن مشغله‌ای نیست

 

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

 

بگذار بسوزد دل من مساله‌ ای نیست

التماس دعا.........

خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 

 

 

 

به فضل خودت شادم کن 

 

 

 

آمین

ما چقدر زود باوریم....!

دانشجویی که سال آخر دانشکده خود را می گذرانید به خاطر پروژه ای که انجام داد جایزه اول را گرفت

او در پروژه خود از ۵٠ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت یا حذف ماده شیمیایی

 «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضاء کنند و برای این درخواست خود، دلایل زیر را عنوان کرده بود :

مقدار زیاد آن باعث تعریق زیاد و استفراغ می شود.

یک عنصر اصلی باران اسیدی است.

وقتی به حالت گاز در می آید بسیار سوزاننده است.

استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می شود.

باعث فرسایش اجسام می شود.

حتی روی ترمز اتومبیل ها اثر منفی می گذارد.

حتی در تومورهای سرطانی یافت شده است.

از پنجاه نفر فوق، ۴٣ نفر درخواست را امضا کردند. ۶ نفر به طور کلی علاقه ای نشان ندادند و

 اما فقط یک نفر می دانست که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است !

عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود !!!

سوال اینه واسه چی زن آفرید؟

ده دلیلی‌ که خدا زن را آفرید

Top 10 Reasons God Created Women

10- خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.

10. God worried that Adam would be lost in the Garden of Eden because he wouldn't ask for directions.

9-خدا می دونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی‌ کنترل تلویزیون رو بهش بده.

 9. God knew that someday Adam would need someone to hand him the TV remote. (Parenthetically, it has been noted that men don't want to see what's ON television, they want to see WHAT ELSE is on.)

8- خدا می دونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمی گیره!

8. God knew that Adam would never make a doctor's appointment.

7-خدا می دونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی‌ دیگه نمی خره.

7. God knew that when Adam's fig leaf wore out, he would never buy a new one for himself.

6- خدا می دونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره.

6. God knew that Adam would not remember to take out the garbage.

5- خدا می خواست آدم بارور و تکثیر شود ، اما خدا می دونست که آدم تحمل درد زایمان رو نداره.

5. God wanted man to be fruitful and multiply, but he knew Adam would never be able to handle labor pains and childbirth.

4- خدا می دونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره.

4. As "keeper of the garden," Adam would need help in finding his tools.

3- خدا می دونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره.

3. Adam needed someone to blame for the Apple incident, and for anything else that was really his fault.

2- همونطور که در انجیل آمد ه است : برای یک مرد خوب نیست تنها بماند.

2. As the Bible says: "It is not good for man to be alone." And the Number One reason of all....

 و سرانجام دلیل شماره یک

1- خدا به آدم نگاه کرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق کنم....

1. God stepped back, looked at Adam, and declared: "I can do better than that!!"

 


منبع: 

از ایمیلم!

سه کلمه ی عمیقا ناراحت کننده!

از این سه کلمه متنفرم! 

 

 

خداحافظی 

 

 

                                 غروب 

 

 

                                                     مرگ!

امید....

اگر از پایان گرفتن غم هایت ناامید شده ای 

 

 به خاطر بیاور که زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای  

 

مدیون صبرت در برابرسیاهترین شبی هست  

 

که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید!