گفتی که مرادوست نداری گلهای نیست
بین من وعشق تو ولی فاصلهای نیست
گفتم که کمی صبرکن وگوش به من کن
گفتی که نه،باید بروم حوصلهای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچلهای نیست
*گفتی که کمی فکر خودم باشم* وآن وقت
جزعشق تودرخاطرمن مشغلهای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
به فضل خودت شادم کن
آمین
دانشجویی که سال آخر دانشکده خود را می گذرانید به خاطر پروژه ای که انجام داد جایزه اول را گرفت
او در پروژه خود از ۵٠ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت یا حذف ماده شیمیایی
«دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضاء کنند و برای این درخواست خود، دلایل زیر را عنوان کرده بود :
مقدار زیاد آن باعث تعریق زیاد و استفراغ می شود.
یک عنصر اصلی باران اسیدی است.
وقتی به حالت گاز در می آید بسیار سوزاننده است.
استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می شود.
باعث فرسایش اجسام می شود.
حتی روی ترمز اتومبیل ها اثر منفی می گذارد.
حتی در تومورهای سرطانی یافت شده است.
از پنجاه نفر فوق، ۴٣ نفر درخواست را امضا کردند. ۶ نفر به طور کلی علاقه ای نشان ندادند و
اما فقط یک نفر می دانست که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است !
عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود !!!