خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

رفت تا.....

رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند

آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند

از دل برکه شب سر زد و تابید به خورشید

تا دل روشن نیلوفریش پاک بماند...


ازبهار وبلاگ کرشمه های قلم

نظرات 12 + ارسال نظر
علی راد سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:52 ب.ظ

سلام خانم
http://novin21.blogsky.com/1389/03/04/post-716/

محمد نادر چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:09 ق.ظ http://www.soillover.blogsky.com

سلام پری وش
اخه چرا اینقدر غمگین؟
مرسی که اومدی
اره راست میگی وبلاگم خیلی دیر لود میشه
باید یه فکری به حالش بکنم
مرسی از انتقاد سازنده ات
چشم حتما من همیشه دعا گوی تمام دوستام هستم
راستی منم خودم عاشق ای یه بیت شعر هستم . . .


آی خدای نفسای منه سرگردون
به همون روز تولد منو برگردون

[ بدون نام ] چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ق.ظ


سلام
مرا به یاد خواهی آورد همچنانکه باران غبار از سنگ قبر کهنه ای میشوید و نام فراموش شده ای بعد از روزها میدرخشد آری مرا به یاد خواهی آورد

..

دلم باران غم دارد میان باغ تنهائی / صدایت میکنم جانم چرا پیشم نمی آئی ؟ / مگر با من نمی گفتی حدیث قصل باران را / چرا تنها سفر کردی در این فصل شکوفائی ؟ ***

محمود چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ق.ظ

سلام
تو ای دوست مهربانم
نمیدانم ناراحت پدرم و فراموشی او شوم ؟
یا به خاطر بهتر شدن وضعیت خودم خوشحال باشم ؟
نمیدانم نگران ناراحتی های مادر مهربانم باشم ؟
یا به خاطر پاداش نقدی محل کارم خوشحال ؟
نمیدانم دلم به حال کودکان معصوم دست فروش و گدای سر چهارراه ها بسوزد ؟
یا خوشحال باشم برای پیدا کردن چند تا دوست خوب ؟
نمیدانم به حال پیر زنان و پیر مردان تنها و افتاده در خانه سالمندان گریه کنم ؟
یا به خاطر در کنار داشتن مادرم خوشحال باشم ؟
نمیدانم غمگین و افسرده باشم به خاطر کارهائی مثبتی که ازدستم بر می آید و انجام نمیدهم ؟
یا خوشحال به خاطر کارهای بدی که می توانم و انجام نمیدهم ؟
نمیدانم از به دام افتادن آهو در چنگال درنده صیاد ناراحت شوم یا از موفقیت شیر گرسنه خوشحال ؟
نمیدانم ناراحت دلشکستگان باشم یا خوشحال از دلخوشان ؟
نمیدانم برای خوشحالی آمده ام یا به خاطر ناراحتی ؟
قدرت آن را ندارم زشتی و ناراحتی را ببینم و خوشحال باشم !!!!
نمیدانم !!! سوگند به کسی که نمی شناسمش که نمیدانم !!!

محمود چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ق.ظ

یا حق

مجهول چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.poemist.blogfa.com

سلام
شما کاملا درست میگید... خب واقعا من یه جوجه شاعر هستم و ازطرفی متاسفانه نسبت به شخصیت پدر بزرگوارتون شناختی ندارم!
و باز از طرفی دیگر این روزها خیلی سرم شلوغه!
و واقعا خوشحال می شم که بتونم کمکی کرده باشم بالاخره ایشون یه پدر بودن و کمترین چیز اینه که ازشون قدردانی با شکوهی بشه(به عقیده ی من)
نمیدونم ولی اگه از من بخواید با اجازه به فرصت بیشتری احتیاج دارم!
اگر براتون مقدور هست سعیم رو میکنم ولی اگر احساس میکنید نمیتونم (که شاید واقعا از عهده ش بر نیام) مشکلی نیست
در هرصورت از اینکه بنده رو قابل دونستین صمیمانه سپاسگزارم
روحش شاد و یادش گرامی

احمد چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:50 ب.ظ http://daniyalmehr.blogfa.com

سلام ای ستاره شب های من و باز شبی دیگر برای اوازی دیگر....عاشق مست مینگاردبا خدا برای خدا در راه خدا...امشب باز به میخانه امده ام...به رسم هر شبم...واز بزم خدا گویمت....و بداهه گویی ها عاشقانه کردم...میتوانستم سکوت کنم...و در کنج خلوت تنهایی بی صدا باشم...اما من خدایم و باید خالق باشم ...اری... و امشب این چنین نوشته ام..بیا برخوان ...و برایم بنگار....کاش بعد ازنوشیدن می شرابم...مرا هم از شرابت جرعه بنوشانی....و با شراب احساس و اندیشه ات مستی ببخشی...و برای قطره قطره شرابی که نوشیدی مرا مستی بخشی...وباز من تو را به مجلسم دعوت کردم برای پیوستن به سیمرغ...بنگار ای نازنین یار من....پیشاپیش ممنون از حضور مستانه ات...در مورد خواسته شما دارم بررسی میکنم....امیدوارم بتونم کمکم کنم

احمد پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:28 ق.ظ http://daniyalmehr.blogfa.com

و سلام و افسوس.......و دیدم تو تنها بدنبال طلبت امدی...بی انکه صدای مرا بشنوی....و شاید ندیدی....و کاش دردم را در میان واژگانم میدیدی.......

محمد نادر جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:07 ب.ظ http://www.soillover.blogskycom

سلام پری وش
چی شده
خیلی خیلی سایتون سنگین شده
قالب وبلاگمو درست کردما!!
نکنه منو هم یادت رفته؟ ها؟
محمد نادر
خانه ی دوستی
سه تار

احمدعاشق مست سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:57 ب.ظ http://daniyalmehr.blogfa.com

امدم با حرفهای دل خدایی ام....ای دوست امدم و رازهای دلم اشکار کردم....اندوخته راه قلبم را در برابر چشمان تو گذاشتم ...تا تو بخوانی و بدانی چگونه میاندیشم...صحبتهایم دراز شده ان...بر من ببخشایید...در برابر هجوم واژگان و شورش احساساتم نتوان ایستاد...باید نوشت و فریاد زد....ای دوست....امدی مرا اگاهی ده از ان اندیشه و احساس و باور و اعتقادت.. و اگر انتقادی داری...و اگر اصلاحی بازگو...که اینجا مکتب عشق است....پیشاپیش از حضور صمیمانه ات سپاسگزارم.شاد باشی و مانا....سوال راز خودم پرسیدم...ممنونم میشم برام وقت بگذاری و صبورانه ان احساس و اندیشه باور و برداشتت رو برام بنویسی و برای هر نوشته یک نظر بگذاری....ممنونم

اف ایکس پی پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.winfxp.com

سلام
لینک شما در سایت ما قرار گرفته است
www.winfxp.com

علیرضا راد پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:18 ب.ظ http://alireza-rad.blogsky.com

لبخند به فردا
وقتی آسمان دلت ابری است و امیدی به فردا نداری خورشید دل را روی ساحل زندگی ترسیم کن و در برابر امواج ناامید توفان زندگی تسلیم نشو.تا روزی شاهد ملاقات دوباره آسمان آفتابی با خورشید دلت شوی.روزی که نور به امید لبخند میزند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد