به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد
درباره من
گه ز خود می پرسم که کجای کارم:
آنقدر می دانم که به تقدیر و قضا معتقدم
سخت باور دارم روز میعادی هست
گر به دلدادگی باد صبا می خندم لحظه ای نیز
به دلتنگی ابر گریه ام می گیرد
و به پرپر شدن غنچه دلم می سوزد
من در احساس لطیفم
غرق در برکه پر فیض الهی هستم
دوست دارم که شبم با نمازم به هم آمیزد و
روز با صداقت به سرانجام رسد
دوست دارم که به گلدان سفید گل رز
دست رفاقت بدهم
دوست دارم گل محبوبه ی شب را
به شبم هدیه کنم و
به برگ گل سرخ بنویسم که:
خدا تن زیبایی ها را می سراید با عشق
دوست دارم بگریزم ز خودم
بند بر پای هوسها بزنم و دو چشمانم را
پای میز عدالت بکشم و دلم را اما...
بسپارم به خدا
سوال می کنی از من که پیر راهم کیست؟
به غیر حافظ و سهراب درد تنهایی است
غریب مانده ی این شهر خالی از احساس
تمام دغدغه اش روزهای تنهایی است
ادامه...
محمود
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 ساعت 07:32 ق.ظ
سلام صبحت بخیر
عجب شبی داشتی دیشششششششششششششششششششششششب لابد تا ساعت ۳ بیدار بودییییییییییییییییییییییییییییییی؟
محمود
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 ساعت 03:20 ب.ظ
سلام در فراق آن عزیز
طوفان مرگ در سال ۸۸ پدری دلسوز و زحمتکش را روی در نقاب خاک کشید و آتشی ناگفتنی بر دل نهاد . نمی دانستیم از دست دادنت اینقدر تلخ است و بدین گونه روحمان را به ویرانی می کشد .
سالی گذشت و در باغچه خانه مان هیچ گلی نرویید . هیچ دستی آرامش را به ارمغان نیاورد و هیچ نگاهی پاییز قلبمان را بهاری نکرد .
ای پدر ،ای عزیز ، قبل از رفتنت احساس می کردم با گرمی وجود تو جهانم زیباست / جامه ام زیباست / دیده ام بیناست / زبانم گویاست / قفسم هم طلاست اما پس از تو به این نمی ارزد که دلم تنهاست .
محمود
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 ساعت 03:24 ب.ظ
سلام پدر
دلگیر مباش از من اگر بد شدهام این روزها. دلگیر مباش از من اگر بد میکنم با خود.
اینجا نشستهای، روبروی نگاه من و نگرانی، میدانم.
میروم حرم به پای دل، که پای رفتنم بستهاست.
درها به رویم زنجیر است، میمانم پشت قفلها.
و با آب مانده حوض وضو میگیرم!
میدانم بد شدهام تو میدانی و خدا و همین است که تنها ماندهام بی تو.
و همه چیز من چنان گم شده میان غبار، که خود را هم نمیبینم.
سلام آری پروازش ناگهانی و مرگش نا منتظرِِ. وجودش افتخار بود و نبودنش مسلخ تلخ ناباوری مرگش مرگ باران بود و دلش دریای عشق و وجودش باران رحمت. سخاوت را از باران آموخته بود وزش بادی بود که با عشق و محبت و صفا می وزید ستاره ای بود که خاموش شد و خورشیدی که نابهنگام غروب کرد. بزرگ مردی ما را ترک کرد که هر لحظه با او بودن برایمان نعمتی عظیم بود . او دیگر در میان ما نیست ولی اطمینان دارم به عطوفت خداوند که اکنون در نزد خدای خود مهمان می باشد. روحش شاد و قرین آرامش حق باد . دختر کوچک بابا
علی راد
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 ساعت 09:39 ق.ظ
سلام جالب بود راستی خدا پدرتون رو رحمت کنه هر چی خاک ایشونه بقای عمر شما باشه یا علی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
صبحت بخیر
عجب شبی داشتی دیشششششششششششششششششششششششب
لابد تا ساعت ۳ بیدار بودییییییییییییییییییییییییییییییی؟
سلام
در فراق آن عزیز
طوفان مرگ در سال ۸۸ پدری دلسوز و زحمتکش را روی در نقاب خاک کشید و آتشی ناگفتنی بر دل نهاد . نمی دانستیم از دست دادنت اینقدر تلخ است و بدین گونه روحمان را به ویرانی می کشد .
سالی گذشت و در باغچه خانه مان هیچ گلی نرویید . هیچ دستی آرامش را به ارمغان نیاورد و هیچ نگاهی پاییز قلبمان را بهاری نکرد .
ای پدر ،ای عزیز ، قبل از رفتنت احساس می کردم با گرمی وجود تو جهانم زیباست / جامه ام زیباست / دیده ام بیناست / زبانم گویاست / قفسم هم طلاست اما پس از تو به این نمی ارزد که دلم تنهاست .
سلام پدر
دلگیر مباش از من اگر بد شدهام این روزها. دلگیر مباش از من اگر بد میکنم با خود.
اینجا نشستهای، روبروی نگاه من و نگرانی، میدانم.
میروم حرم به پای دل، که پای رفتنم بستهاست.
درها به رویم زنجیر است، میمانم پشت قفلها.
و با آب مانده حوض وضو میگیرم!
میدانم بد شدهام تو میدانی و خدا و همین است که تنها ماندهام بی تو.
و همه چیز من چنان گم شده میان غبار، که خود را هم نمیبینم.
روی از من مگردان در این لحظات نیاز.
با با جون واقعا ٌ نبودنت تلخ است
و دلم برایت تنگ میشه
روحت شاد
و یادت گرامی
دختر کوچکت
سلام
آری
پروازش ناگهانی و مرگش نا منتظرِِ.
وجودش افتخار بود و نبودنش مسلخ تلخ ناباوری
مرگش مرگ باران بود و دلش دریای عشق و وجودش باران رحمت.
سخاوت را از باران آموخته بود وزش بادی بود که با عشق و محبت و صفا می وزید
ستاره ای بود که خاموش شد و خورشیدی که نابهنگام غروب کرد.
بزرگ مردی ما را ترک کرد که هر لحظه با او بودن برایمان نعمتی عظیم بود .
او دیگر در میان ما نیست ولی اطمینان دارم
به عطوفت خداوند که اکنون در نزد خدای خود مهمان می باشد.
روحش شاد و قرین آرامش حق باد .
دختر کوچک بابا
سلام
جالب بود
راستی خدا پدرتون رو رحمت کنه هر چی خاک ایشونه بقای عمر شما باشه
یا علی